پرونده شخصیتها و شهدای تقریبی/ وسعت مشرب و اعتقاد «شیخ محمد عبده» به همگرایی و اتحاد مذهبی
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۵۱۳۱۷۹
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، مسئله تقریب مذاهب یکی از مهمترین ایدههایی است که اندیشمندان و دلسوزان مسلمان از روزگار آغازین اسلام تا به حال، بر مبنای تعالیم اسلامی و دیانت حقّه توحیدی پیگیر آن بوده و در مقابله با دشمنان اسلام و مسلمانان آراء و نظریاتی را در ابعاد مختلف، متناسب با مقتضیات زمان، ارائه کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هماکنون نیز فضای همآوایی، همگرایی و تقریب در بین مسلمانان با اندیشههای انقلاب اسلامی سیر تکاملی دارد و ادامه این روند مستلزم این است که عموم مسلمانان اتفاق خود را در اصول آیین مقدس اسلام در نظر گرفته و تفرقه عملی را کنار گذاشته و در یک صف قرار گیرند.
در این راستا خبرگزاری تقریب طی سلسله گزارش هایی جهت معرفی و آشنایی به زندگی نامه شخصیت های تقریبی برجسته جهان اسلام پرداخته است؛
در شماره 14 از این گزارش به بررسی زندگی نامه شیخ محمد عبده پرداختهایم که در ادامه میآید:
زندگی نامه:
محمّد عبده در سال ۱۲۶۶ق در یکی از دهکده های مصر به نام «محله نصر» در شهر«شبراخیت» از توابع استان «بحیره» واقع در شمال مصر، از پدری ترکمن و مادری عربتبار متولد شد. نامش محمّد بود و پدرش را عبده خطاب میکردند، شغل او در ابتدا کشاورزی بود، قرآن را پس از ۱۰ سالگی یاد گرفت و حافظ قرآن شد.
در سن ۱۳ سالگی به اجبار پدر برای تعلیم معارف اسلامی وارد مرکز «جامع احمدی» شد. او آموزههای آنجا را به جهت سختی معلومات و خشکی و جمودی روش درسی، دوست نداشت، چیزی هم از آنجا یاد نگرفت، به همین خاطر آنجا را رها کرد و به روستای خود برگشت و به کشاورزی پرداخت. امّا پس از مدتی به سفارش شیخ درویش خضر(دایی پدرش) که نظرات او را میپسندید، دوباره به جامع احمدی بازگشت و بعد به الأزهر رفت.
علاوه بر شیخ درویش او از محضر شیخ حسنالطویل و سید جمالالدین اسدآبادی بهره برد. همچنین به توصیه سید جمال به مطالعه علوم عقلی پرداخت و وارد شغل معلمی شد و شاگردان زیادی را تربیت نمود که از جمله آنها می توان به محمد رشید رضا، سعد زغلول، طه حسین، عبدالغادر مغربی، مصطفی عبدالرزاق و شیخ محمود شلتوت اشاره کرد.
عبده علاوه بر کار معلمی کار سیاسی هم میکرد و به خاطر همین کار وارد حزب وطنی مصر شد. وی همچنین بنا به پیشنهاد ریاض پاشا (وزیر خدیو پاشا) به سردبیری روزنامه «وقایع مصریه» منصوب شد. عبده همچنین در انتشار روزنامه «عروة الوثقی» با سید جمال نیز همکاری میکرد.
محمد عبده پس از چند سال و با تغییر و تحولی که در بدنه سیاسی- اجتماعی جامعه ایجاد شد، با عضویت انتصابی در اواخر عمر در مجلس شورا که هیئتی مشورتی بود، زندگی خویش را سراسر به اصلاح فکر دینی، سازمانهای دینی و فعالیتهای خیریه وقف کرد. در سال ۱۸۹۹م خدیو مصر، عبده را به مقام مفتی منصوب کرد و تا پایان عمر بر این مسند باقی ماند.
مهمترین مراحل زندگی شیخ محمّد عبده را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
تعلیمات اولیه
آشنایی و شاگردی سید جمالالدین اسدآبادی
پیگیری نهضت پس از تبعید سید جمال و دعوت از مردم مصر
سفر به مغرب زمین و آشنایی با تمدن جدید غرب
بازگشت به مصر و گذار از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی به اشتغالات آموزشی و قضایی حفظ قرآن
ده بهار از عمر محمد گذشته بود که خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس به مکتب مردی که حافظ قرآن کریم بود، رفت تا قرآن بیاموزد. وی قرائت را نزد آن حافظ قرآن تمرین نمود تا از لحاظ نکات تجویدی مشکلی نداشته باشد؛ و آن قدر این کار را ادامه داد، تا در مدت دو سال، تمام آن را حفظ کرد.
عبده، پدر محمّد، که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال ۱۲۷۹ ه. ق. برای تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگرفتن دیگر علوم دینی، وی را به شهر «طنطا» فرستاد، تا در مسجد احمدی این شهر به تحصیل مشغول شود.
طنطا که از شهرهای قدیمی است، در استان غربی مصر واقع شده و نام قبلی آن در عصر فراعنه، طنتاثو بود. به مرور زمان به طندتا و طنتدا تغییر پیدا کرد و در سال ۱۲۰۵ ه. ق. به طنطا تغییر نام یافت. این شهر از سال ۱۲۱۵ ه. ق مرکز استان غربی، بازار بزرگ تجارت مصر و مرکز خطوط آهن و جادههای شوسه میباشد و دارای ۱۵۰/۰۰۰نفر جمعیت است. سید احمد البدوی از اولیاء قرن دوازدهم هجری و همچنین طنطاوی، صاحب تفسیر مشهور، از این شهر برخاستهاند.
آن روزها، مسجد احمدی در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنی اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیتهای فرهنگی این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشاء انجام میشد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار میگردید. و محصّلان این کلاسها معلمان آینده همین کلاسها میشدند. دایی شیخ محمد عبده به نام شیخ مجاهد نیز یکی از استادان تجوید مسجد احمدی بود.
شروع تحصیلات حوزوی
محمد که پس از آموزش کامل قرآن و تجوید، پانزده ساله شده بود، در همان مسجد احمدی شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیری کتاب «شرح کفراوی» بر کتاب «الاجرومیه» را آغاز کرد.
کتبی که در زمینه ادبیات عرب تدریس میشد، خصوصاً کتاب فوق، پیچیدگی خاصی داشت و در تالیف آن، رعایت حال تازه واردان نشده بود و از همان ابتدا، دانشجو را با اصطلاحات دشوار ادبی روبهرو میساخت؛ به طوری که این ضعف نظام آموزشی و متون درسی مدارس علمیه، باعث ناامیدی محمد از ادامه تحصیل شد و مقدمات بازگشت وی را فراهم نمود.
امتناع از ادامه تحصیل
محمد با شجاعتی که در وجود خود احساس مینمود، توانست خود را از آن فشار روحی نجات دهد. وی در این باره میگوید:
در سال ۱۲۸۱ ه. ق. در مسجد احمدی که در طنطا واقع شده است به فراگیری دانش پرداختیم فراگرفتن «شرح کفراوی» را بر «الاجرومیه» آغاز کردم. یک سال و نیم را بر این منوال گذراندم و هیچ نفهمیدم! زیرا روش آموزش مدرّسین بد بود.
آنها ما را با هجوم اصطلاحات نحوی یا فقهی روبهرو میکردند و ما آنها را نمیفهمیدیم؛ آنها توجهی به فهماندن معانی اصطلاحات مزبور برای امثال ما را نداشتند! به همین جهت، ناامیدی از موفقیت مرا فراگرفت و از درس گریختم و مدت سه ماه نزد داییهایم پنهان شدم!
برادر محمد که متوجه شد وی تحصیل را رها کرده، تلاش کرد محمد را برای ادامه تحصیل به مسجد احمدی بازگرداند؛ اما فایدهای نداشت و سرانجام محمد لباس و وسایل خود را برداشت و به روستای محله نصر بازگشت. او برای این که تا مدتی ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال ۱۲۸۲ ه. ق با یکی از دختران روستای خودش ازدواج نمود.
تشویق به ادامه تحصیل
پدر محمّد که همه تلاش خود را برای تحصیلات محمد به کار گرفته بود، از این که وی درس را رها کرد و میخواست به کشاورزی بپردازد، ناراحت بود و میکوشید محمد را به محیط علم بازگرداند. شیخ محمد عبده در زندگی نامه خویش مینویسد:
پس از آن که چهل روز از ازدواجم سپری شد، پدرم در یک روز آفتابی به سراغم آمد و مرا به رفتن به طنطا برای آموختن علم وادار کرد هر چه دلیل آوردم و از رفتن امتناع ورزیدم، پدرم قبول نکرد. نخواستم امر پدر را اطاعت نکنم؛ مخصوصاً که دیدم پدرم اسبی را آماده ساخته تا مرا روانه کند. به ناچار سوار شدم و همراه یکی از نزدیکان که پدرم او را به ملازمت با من سفارش کرده بود، حرکت کردم. وی مردی نیرومند و قوی بود و تا ایستگاه راه آهن من را مشایعت کرد.
آن روز هوا به شدت گرم بود و باد تند و سوزانی میوزید و ریگهای ریز داغ صحرا را به صورتم میزد. من که توان ادامه راه را نداشتم به همراهم گفتم «باید به دهکدهای برویم و در آن جا منتظر بمانیم تا هوا بهتر شود.» او از این کار خودداری کرد ولی من او را پشت سر گذاشته و اسبم را تاختم و فریادکنان به وی گفتم «من به دهکده کنیسه اورین میروم.» بیشتر ساکنان این دهکده، خانواده داییهای پدرم بودند.
جوانان دهکده از دیدن من خوشحال شدند؛ زیرا من به سوارکاری و بازی با اسلحه در آن جا معروف بودم و آنان آرزو داشتند مدتی در میانشان بمانم تا با یکدیگر به تفریح و بازی بپردازیم. همراه سفرم نیز به آن جا آمد و تا عصر اصرار میکرد که مرا به ایستگاه راه آهن ببرد. به او گفتم «اسبت را بگیر و برگرد! من نیز فردا صبح به طنطا میروم؛ و اگر میل داری به پدرم میگویی که من به طنطا رفتهام!» وی نیز بازگشت و هر چه خواست به پدرم گفت. من در آن دهکده پانزده روز ماندم. در این مدت، ماجرایی پیش آمد که حال مرا دگرگون کرد و میل و رغبتی دیگر به سویم آمد.»
میل دوباره محمد به تحصیل
در دهکده کنیسه اورین که محمد به آن جا رفت، پیرمردی وارسته زندگی میکرد که محمد خضر نام داشت و به شیخ درویش معروف بود. وی که یکی از داییهای پدر محمد بود، چندین بار به صحرای لیبی و طرابلس سفر کرده بود و از عقاید سنوسیّان تاثیر گرفته بود. (درباره این گروه تحت عنوان «سنوسیه» توضیح داده شده است.)
شیخ درویش مدتی نیز در استانبول از محضر سید محمد مدنی استفاده کرده بود. سید محمد مدنی والد شیخ الظافر بود که در آستانه (مرکز خلافت عثمانی) زندگی کرد و در همان جا فوت نمود. (شیخ محمد ظافر از نسل امام حسن (علیهالسّلام) است و در مذهب مالکی فقیه بود.) شیخ درویش، از سید محمد مدنی طریقه شاذلیه (پیرامون شاذلیه نیز در آخر همین عنوان بحث میشود.) را فراگرفت.
او قرآن کریم و کتاب «المُوطّا» مالک بن انس (متوفای ۱۷۹ ه. ق.) را حفظ کرده بود و در همان روستا به کار کشاورزی اشتغال داشت. درویش روزی کتابی را که سید محمد مدنی نگاشته بود، برداشت و به سراغ محمد رفت و به او گفت «چشمانم کم سو است؛ اگر میتوانی قسمتی از این کتاب را برایم بخوان» محمد که از کتاب خواندن متنفر شده بود، این پیشنهاد را رد کرد و کتاب شیخ را گرفت و کنار گذاشت. پیرمرد صبور و با وقار چندین بار تقاضای خود را تکرار کرد تا این که محمد راضی شد قسمتی از آن را بخواند. وقتی چند سطر از کتاب را خواند، شیخ درویش شروع به تفسیر معانی کتاب نمود. محمد پس از ساعتی، شیخ را رها کرد و به بازی با بچهها مشغول شد.
روز دوم، پیش از غروب آفتاب، شیخ کتابش را برداشت و به سراغ محمد رفت و مثل روز قبل مقداری از آن را برای محمد تفسیر کرد. روز سوم، محمد حدود سه ساعت کتاب شیخ را خواند و او توضیح داد و احساس خستگی نکرد؛ بلکه وقتی پیرمرد برای کار کشاورزی میخواست از خانه خارج شود، کتاب را از او به امانت گرفت و شروع به مطالعه آن کرد و هر جا که متوجه نمیشد، علامت گذاشت تا از شیخ سؤال کند. به این ترتیب علاقه به خواندن کتاب دوباره در محمد زنده شد. محمد در این باره میگوید:
رسائل شیخ، مقداری از معارف صوفیّه را دربرداشت و بسیاری از سخنان ایشان در آداب نفس و ترغیب به مکارم اخلاق و تطهیر روح از پلیدی رذائل و بی میلی نسبت به امور باطل در زندگی دنیا را شامل بود.
هنوز روز پنجم نیامده بود که حالم دگرگون شد و از هیچ چیز به اندازه اموری که قبلاً آنها را دوست داشتم مثل بازی و تفاخر و پرداختن به کارهای باطل متنفر نبودم! در اثر مطالعه و فهم، محبوبترین کارها در نظرم به بدترین عمل مبدّل شد. و از قیافه جوانانی که مرا به آن چه دوست داشتم دعوت میکردند و از معاشرت با شیخ (خدا رحمتش کند) مرا بی رغبت میساختند، بیزار گشتم؛ به طوری که قدرت تحمل و دیدن یکی از آنها را هم نداشتم و از دیدار همگی میگریختم؛ آن سان که شخص سالم از بیماری که مبتلا به مرض مسری شده، میگریزد!!» در حقیقت میتوان شیخ درویش را نجات دهنده محمد از سرخوردگی و فرار از تحصیل علم دانست؛ زیرا پس از آشنایی با وی، محمد دوباره تصمیم گرفت به مسجد احمدی بازگردد و تحصیل را ادامه دهد. وی در دوران تحصیل نیز رابطه خود را با آن دهکده قطع ننمود.
بازگشت محمد به طنطا
محمد شانزده ساله بود که در جمادی الاخر سال ۱۲۸۲ ه. ق به طنطا بازگشت و در مسجد احمدی با روحیهای تازه و هدفمند به تحصیل پرداخت. البته این بار کتاب آسانتری به نام «شرح شیخ خالد» بر «اجرومیه» را تدریس میکردند.
محمد عبده تقریباً چهار ماه دیگر در آن جا به فراگیری مقدمات مشغول شد و پس از آن تصمیم گرفت به دانشگاه معروف الازهر برود. بنابراین در نیمه شوال سال ۱۲۸۲ ه. ق. به قاهره مسافرت نمود.
دانشگاه الازهر
تاریخ و قدمت این دانشگاه به حدود سالهای ۳۵۰ تا ۳۶۰ ه. ق. بر میگردد. بنیان گذار مسجد جامع الازهر جوهر کاتب صِقِلّی غلام و سردار نیرومند المعزلدین الله (حکومت از ۳۴۱ تا ۳۶۵ ق) چهارمین خلیفه فاطمی بود. و در پی فتح مصر، شهر قاهره تحت عنوان (القاهره المعزیه) به دستور او ساخته شد. او نخستین مسجد قاهره را به نام مسجد الازهر در جنوب شرقی و سمت قبله قصر خلیفه در میانه محله ترک و دیلم بنا کرد. و چون خلفای فاطمی شیعه بودند، آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا (علیهاالسلام) «جامع الازهر» نامید. ساختمان «جامع» از ۲۴ جمادی الاولی سال ۳۵۹ تا نهم رمضان سال ۳۶۱ ه. ق به طول انجامید و تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبی شیعیان اسماعیلی بود.
به مرور زمان، هر یک از مذاهب چهارگانه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) در جامع الازهر نماینده مخصوص داشتند. اما چون مذهب دربار، حنفی بود، شیخ جامع الازهر به فرمان شاهانه از میان حنفیان برگزیده میشد.
تغییر نظام آموزشی الازهر از سنتی به علوم جدید در کنار علوم فقهی از زمان عباس حلمی، جانشین محمدعلی پاشا آغاز شد. در سال ۱۳۲۵ ه. ق مدرسه دارالعلوم وابسته به الازهر پدید آمد که توجه استادان الازهر را به تدریس تاریخ، هندسه، موسیقی و غیره جلب کرد. در این زمان، الازهر ۳۱۴ مدرّس و نزدیک به ده هزار دانشجو از مذاهب چهارگانه اهل سنت داشت.
در سال ۱۳۲۹ ق. الازهر به عنوان برترین نهاد آموزشی مصر اعلام شد و مدارس واقع در شهرهای طنطا، دسوق، دمیاط، اسکندریه و نیز مدرسه تربیت قضات (القضاء الشرعی) به تابعیت الازهر درآمد.
کلیه امور دانشگاه الازهر به وسیله انجمنی به نام «مجلس الازهر الاعلی» با تشکیلات زیر اداره میشد: رئیس الازهر و معاون او، مفتی مصر، نمایندگان وزارت دادگستری و دارایی و فرهنگ و اوقاف و چهار تن از دانشمندان.
این مدرسه طلاب زیادی را در حجرههای خود جای میداد. کف هر حجره حصیری انداخته شده، و صندوقی نیز در گوشه حجره برای لباس و لحاف و غیره پیش بینی شده بود. غذای طلاب بر عهده خودشان بود.
برنامه شبانه روزی طلاب این حوزه چنین بود: سحرگاهان از خواب بیدار میشدند، نماز صبح میخواندند و پس از آن در کلاس فقه که تا طلوع آفتاب ادامه داشت، شرکت میکردند. پس از اتمامِ درس صبحگاهی، به دنبال صبحانه و هر کس برای خود چیزی تدارک میدید.
آن گاه طلاب تا اذان ظهر، به مطالعه دروس خود میپرداختند. پس از ادای نماز و خوردن ناهار، درس نحو شروع میشد و گاهی تا عصر طول میکشید. شب را نیز به استراحت میپرداختند و خود را برای کلاس صبح فردا آماده میکردند. پس از چند سال که فقه و نحو میخواندند، دروس اصول فقه و بلاغت جای فقه و نحو را میگرفت.
دروس اصلی این دانشگاه همان بود که ذکر شد. البته برخی از دانش پژوهان که علاقه بیشتری به یادگیری داشتند. در اوقات فراغت به آموختن تفسیر، حدیث و منطق میپرداختند.
الف) عبده شاگرد مکتب سید جمال بود اما شیوهها و نوع برخوردش با او همگون نبود. او بعد از تبعید سید جمال در روزنامه مصری، خط اصلاح طلبانهای را پیش گرفت و گرایشهای انقلابی را به رعایت تمامی جوانب فرا میخواند. تمامی همت و تلاش عبده به اصلاح فکری و تربیتی معطوف میشد و از اصطکاک سیاسی با دولت انگلیس بر حذر بود.
ب)عبده از مبازرات شدید سیاسی پرهیز میکرد و بیشتر به جریان اصلاحی توجه میکرد.
ج) عبده اصلاح تربیتی و فرهنگی را مقدم بر همه چیز میدانست.
د) عبده در شکل مبارزه به کادر سازی و تربیت نیرو معتقد بود.
ه) همنشینان او اکثراً از حوزویان و دانشگاهیان بودند. محفل درس او را این افراد گرم میکردند. حتی مستمعان سخنرانیهای او در مساجد را اغلب این طبقه شکل میدادند.
و) او اصلاح اجتماعی را در پرتو اصلاح فردی میداند، گرچه به زندگی اجتماعی و احکام آن نیز بیتوجه نیست (ر.ک: حسینیطباطبایی، ۱۳۶۲ش، ص۳۹).
در ادامه به بررسی اندیشههای اصلاحی شیخ عبده از دیدگاه اجتماعی، دینی و سیاسی میپردازیم:
۱. تمایلات عبده به اصلاح اجتماعی
محمد عبده در زمان حکومت خدیو عباس به او نزدیک شد تا اهداف خود را عملی کند. او با قانع کردن خدیو در سه زمینه اصلاحات را شروع کرد. اولین قدم دانشگاه الأزهر بود که با تغییر امکانات رفاهی و تغییر برنامه های درسی فصل نوینی را در جهت پیشرفت علمی آنجا آغاز کرد. قدم بعدی اصلاح در اوقاف بود و مرحله آخر اصلاح در دادگاههای شرعی بود.
شیخ محمد عبده بعد از آنکه مفتی مصر شد با فتواهای خود باعث شد که دیدگاه و نظریات بسیاری از مردم را راجع به اسلام و مسائل جهام اسلام تغییر دهد تا اینکه آنها از بسیاری از عقاید نادرست دیرین خود دست بکشند.
۲. توجه به اصلاحات دینی
شیخ محمد عبده چاره مقابله با هر دو جریان تحجر و غربزدگی را احیای فکر دینی و بازگشت به سرچشمههای اصلی شریعت اسلامی از راه مبازره با تقلید میدانست. وی به مانند سید جمال با این فکر مخالفت کرد که باب اجتهاد از زمان امام احمد بن حنبل بسته شده و از این جهت با علمای الأزهر مخالف بود. البته معتقد بود که تنها راسخان در علم میتوانند به اجتهاد بپردازند.
در مواجهه شریعت اسلامی با مسائل دنیای جدید و تطبیق آنها با هم به نظر عبده باید دو اصل را به کار بست:
۱- اصل مصلحت یا استصلاح
۲- اصل دوم تلفیق است که مقصود عبده از آن آمیختن و سازگار کردن مذاهب مختلف است در حل مسائل اجتماعی.
وی نه تنها در برابر مذاهب اسلامی غیر از مذهب خود اعم از مذاهب اهلتسنن یا مذهب شیعه بلکه نسبت به ادیان یهود و مسیحیت هم با تساهل رفتار میکرد (ر.ک: حقیقت، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۷)
شیخ محمد عبده دربارهی وهابیت عقیده داشت که آنها در بعضی مسائل اسلامی غلو میکنند؛ به طوری که سایر مسلمین نمیتوانند عقاید آنها را بپذیرند (عمّاره، ج۱، ص۸۵۷). عبده عقیده دارد: «وهابیها از اصولی دست برداشتند که دین بر پایهی آنها استوار است.
اینها نه دوستدار دینند و نه دوستدار تمدن» (همان، ج ۳، ص۵۶۱). وی در جای دیگر پیرامون وهابیت میگوید: «چرا باید با زور سلاح، مسلمانان را به فرمانبرداری وادار کرد؟ اگر لااقل فقط در مقام حرف بود و (به این تهدیدها) عمل نمی کردند، مشکلی نبود، آنها به حرفهای ناحق خود عمل میکنند» (همان، ص ۳۳۲).
۳. اندیشه های سیاسی
عبده دو آرزو داشت. یکی آرزوی وحدت و اتحاد ملت مسلمان و دوم آرزوی یگانگی ملت مصر که شاخهای از امت اسلامی بود. گرچه این دو آرزو چندان با هم قرابت نداشتند اما او سعی کرد که هرگز از جدایی بین سیاست و دیانت صحبت نکند و اعتقادی هم به آن نداشت.
او حکومتی را می پسندید که در آن کارها بر اساس مشورت مردم پیش رود و معتقد بود که حاکم اسلامی باید به پیروی از شریعت اسلامی و مشورت با اهل حلّ و عقد به دادگری حکومت کند (همان).
۴. عبده و وحدت دنیای اسلام
شیخ محمد عبده مانند سید جمال به وحدت دنیای اسلام میاندیشید و با تعصبات فرقهای رابطهای نداشت، همسازگری او با پیروان مذاهب دیگر به ویژه دوستان شیعی و ایرانی سید جمالالدین بهترین نشانه وسعت مشرب و اعتقاد او به همگرایی و اتحاد مذهبی است. همچنین شرح نهج البلاغه او گامی مؤثر در جهت وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی بود. در جای جای این کتاب میتوان ارادت و علاقه قلبی وافر شیخ عبده را به حضرت علی(ع) یافت.
نظریات عبده درباره مساله تلفیق فقه مذاهب اسلامی بیشتر در کتاب «الاسلام والنصرانیه» او درج شده است. عبده با طرح اصل تلفیق و فقه مقارن از مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آنها با اجتهاد آزاد خود گرایشات تقریبی خود را بروز داد. شیخ درباره جمعیت دارالتقریب نیز که بعدها تشکیل شد نیز گامهای موثری برداشت و تا چند سال شاگردان او در مقام مفتی و رئیس الازهر و علمای طراز اول مصر بودند. شیخ محمد عبده شدیداً با اختلافات و نزاعهای فرقهای غیرمنطقی و زیانبار مخالفت میکرد.
استاد شهید مطهری درباره شیخ محمد عبده میگوید: «عبده با سید جمال در دو جهت اختلاف نظر دارد؛ یکی این که سید انقلابی فکر میکرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود. دیگر این که سید مبارزه با استبداد و استعمار را در رأس برنامههای خود قرار داده بود و معتقد بود باید اول ریشههای این امالفساد را کَند و دور انداخت. ولی عبده، لااقل در اواخر عمر و بعد از جدا شدن از سید در پاریس و بازگشت به مصر، معتقد بود که آموزش و پرورش و تربیت دینی جامعه بر تعلیم و هر حرکت سیاسی تقدم دارد.» (مطهری، ۱۳۷۴ش، ص۳۸).
اهمیّت تعلیم و تربیت از نظر عبده تا آن حد است که تربیت را اساس همه چیز میدانست و معتقد بود: همه چیز بر اساس آن پایهریزی میشود و هر چه به وجود میآید، با علم به وجود میآید. به همین جهت بود که عبده در دوره اقامت در پاریس به سید جمال پیشنهاد داد که سیاست را رها کند و با هم به محلی بروند که تحت مراقبت دولتها نباشند و با تربیت شاگردان، آنان را برای برنامه اصلاحی خود آماده سازند، ولی سید جمال نپذیرفت. (جلیلی، ص۱۰۸).
به هر حال اختلافات شیخ با سید وفاداری او به گرایش اصلاحطلبی موجب شد که حرکت احیای دینی به دو شاخه تقسیم گردد. گروهی به شیوه سید جمال وفادار ماندند و انقلاب عظیم را خواستار بودند و گروهی دیگر از شیوه و مسلک عبده پیروی میکردند و خواهان اصلاح درونی و حرکت گام به گام بودند (مطهری، ۱۳۷۴ش، ص۳۸).
پس از سید جمال، دومین شخصیتی که نامش به عنوان مصلح در جهان تسنن، بالخصوص در جامعه عرب، برده میشود شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سید جمالالدین اسدآبادی است. عبده روح خود و زندگی معنوی خود را مدیون سیدجمال میدانست.
شیخ محمد عبده در رویارویی با غرب نیز عقیده داشت که باید به اسلام راستین بازگشت که اگر چنین شود، تمامی مشکلات جامعه اسلامی حل خواهد شد.
او دارای تعصب فرقهای نبود و عقیده داشت مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آن ادیان الهی باید با یکدیگر وحدت داشته و با هم همکاری نزدیکی داشته باشند. به همین خاطر هنگامی که در بیروت به سر میبرد، کانونی را در آن شهر به نام «جمعیة التقریب بین الادیان و المذاهب» ایجاد کرد که عده زیادی از علما و ادبا در آن شرکت میکردند و مسیحیان نیز به این مجالس میآمدند. وی در این کانون در مورد وحدت ادیان الهی سخن میگفت.
فعالیت دیگر محمد عبده در راه تقریب مذاهب و ادیان، چاپ مقالاتی در مجله عروةالوثقی بود. این مجله با همکاری سید جمالالدین و شیخ محمد عبده چاپ و منتشر میشد. مقالاتی با عناوین مسیحیت و اسلام و پیروان آن دو؛ وحدت اسلامی و دعوت مردم ایران برای اتحاد با افغانها را چاپ نمود (امین، ۱۳۷۶ش، ص۶۲).
به دلیل داشتن دغدغه اصلاحگری و وحدت امت اسلامی است که شیخ محمّد عبده با وجود تعلق به جامعه مصر، از حیث اندیشههای سیاسی و دینی، وجههای فراملّیتی و مذهبی یافته است.
درگذشت
در ماه ربیعالثانی ۱۳۲۳ق شیخ محمد عبده در معده و کبد خود احساس درد میکرد. وقتی به پزشکان مراجعه نمود، تأکید کردند که از فعالیتهای خود بکاهد، بیشتر استراحت کند. و برای معالجه به اروپا سفر کند. اما عبده با آن همه مسؤولیتی که داشت نمیتوانست بیکار بنشیند و یا به اروپا سفر کند. بنابراین مریضی او شدت گرفت. پزشکان نظر دادند که در حال حاضر نمیتواند به اروپا سفر کند زیرا قدرت جسمی کافی برای تحمل سختیهای سفر با کشتی را ندارد و باید در مصر معالجه شود.
عبده به اسکندریه رفت و از پزشکان آنجا نیز پرس و جو کرد. آنها نیز نظر پزشکان قاهره را تأیید نمودند. از این رو شیخ محمد عبده به بخش رمل اسکندریه که منزل برادرش در آن جا بود رفت و در منزل برادر خود مستقر شد.
پس از پخش خبر شدت گرفتن بیماری شیخ محمد عبده، عده زیادی از بزرگان به عیادتش رفتند و برخی نیز پزشکان متخصصی را برای معالجه وی فرستادند. اما مریضی شیخ شدت گرفت و در ساعت پنج بعد از ظهر روز هشتم جمادی الاولی سال ۱۳۲۳ ق در سن پنجاه و شش سالگی فوت نمود.
همچنین در ادامه برای دریافت نسخه این کتاب به صورت Pdf بر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://www.taghribnews.ir/images/docs/files/000397/nf00397628-1.pdf
انتهای پیام/
منبع: تقریب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۵۱۳۱۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایامی رئیس شورای هیئات مذهبی آذربایجان غربی شد
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای استان آذربایجان غربی، در مراسمی با حضور روسای هیئات مذهبی آذربایجان غربی و مدیرکل تبلیغات اسلامی استان، مرتضی ایامی به عنوان رئیس هیئات مذهبی آذربایجان غربی انتخاب شد.
در جلسهای که با حضور روسای هیئات مذهبی آذربایجان غربی و مدیرکل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی در سالن جلسات این اداره کل با موضوع همفکری، هم افزایی و تعالی برنامههای ۱۴۰۳ تشکلهای دینی و انتخاب رئیس شورای هیئات مذهبی استان برگزار شد، پس از رأی گیری اعضای حاضر، مرتضی ایامی بهعنوان رئیس شورای هیئات مذهبی استان انتخاب شد.
پیش از این خیبر شریفی رئیس شورای هیئات مذهبی استان بود.